ـ دارم محضرِ مولایم «سلام»
ـ چه سلامی؟ کدام مولا؟
ـ آنکه وعدۀ خدا و رسول بود.
آمد و رفت پشت پردۀ غیبت
اما نه از سرِ خود، که خواست خدا بود
و ظهور خود را به انتظار نشست.
انتظاری اما نه مثل من و تو
دست بسته و به دور از تلاطم
در پس پرده نیز دارد هدایت
هدایتِ من و تو و او.
در پس پرده نیز هست هم دل و همراه ما
در شادی و سرور ما
در غم و حزن ما
شادمان اما از چیز دیگر
از عمل نیک ما
و محزون از چیز دیگر
از عمل ناخوش ما.
گاه دست به دعا برداشته
برای که؟ نه برای خود
که برای ما، برای گناه ما، طلب عفو دارد از خدا.
ـ چه امامی! چه غمخواری! چه همراهی!
خدایا ندیدم مثل او هرگز
باز هم بگو از او برادر
ـ آری برادر،
غمخوار است، همراه است.
غمخوار و همراه مظلوم
می کشد آه از ته دل
می کند دعا و می خواهد از خدا
آمدنش را
که ستاند حق مظلوم را
ـ و دیگر چه ؟
پر کند همه جا را ز عدل خود
که نباشد جای دیگر ظلم
روشن کند عالَم را به وجود خود
ـ خوب گفتی برادر
اما چه کنیم برادر؟ دوست داریم بیاید
ـ دوست داشتن کافی نیست
مرد عمل شو. کمر همت بند.
نه تنها تو، که من و او، همه با هم
بیایید باور کنیم
که هر «نه» من و تو
ـ در برابر چی؟
ـ در برابر دعوت شیطان
و خواستۀ این نفس سرکش
اثر دارد، اثر
آری برادر! در ظهورش.
ـ خوب گفتی برادر!
باز هم بگو، دیگر چه؟
خواهم که بیاید زودتر.
ـ دعای من و تو و او
باور کنیم برادر، اثر دارد عجیب.
بعد از نماز واجب و نافله
یادمان نرود برادر
دست به دست هم، برداریم به دعا
صبح و ظهر و شب
باورکنیم برادر
که خورشید همی پشت ابر نمی ماند.
شاعر: نویسنده وبلاگ